کرونا

ساخت وبلاگ

مگر می شود این روزها از کرونا صحبت نکرد، روزی هزار بار راجع به آن می شنوی و می خوانی. کل دنیا را درگیر کرده، من هیچ وقت همچون چیزی رابه یاد نمی آورم، همچون مساله ای که کل دنیا را درگیر کند از شمال و جنوب بگیر تا شرق و غرب عالم. فقیر و غنی هم ندارد، پیر و جوان هم نمی شناسد. ظاهرا مسلمان و کافر هم سرش نمی شود. 

بعضی وقت ها مردم خیلی جدی می گیرند نظیر روزهایی که همه قرنطینه بودیم نزدیک یک ماه پست نگهبانی گذاشته بودند، تمام ورود و خروج ها را کنترل می کردند، تمام راههای ورودی به شهرک را بسته بودند و فقط از یک راه می شد وارد و خارج شد. مردم به هم سر نمی زنند با هم دست نمی دهند، هرکس از جان خود می ترسد، گاهی هم شوخی گرفته می شود، مردم خسته می شوند، شل می کنند، سفت می کنند، هنوز دست از سر ما برنداشته. گاهی ماسک می زنیم گاهی نه. ژل ضدعفونی دایما داخل ماشین هست. 

حالا می گویند قلات هم چندین نفر مبتلا شدند، اوز هم چند نفری دوباره مردم در حال مواظبت بیشتر هستند. 

چند روزقبل کسب و کارها را بازگشایی کردند. رییس جمهور می گوید از بیست وششم اردی بهشت مدارس هم باز می شود مردم اما مخالف اند. این یک مورد را ممکن هست مردم گوش نکنند.

بچه ها البته از کرونا استقبال کرده اند،در آسمان دنبال همچون فرصتی بودند در زمین نصیبشان شد. مدرسه ها تعطیل به کام بچه هاست.

امروز عصر رفتم اوز، می گفتند یک افغانی که مسن هم بوده و سرطان داشته و کرونا گرفته فوت شده، با بیل مکانیکی قبر زدند و بعد که دفنش کردند روی جسد آهک ریختند. یکی از ترس های مردم این است که اگر بمیرند، مردنی باشکوه نخواهد بود، تعزیه ای برگزار نخواهد شد، ممکن است کفن ودفن آبرومندی هم نداشته باشند.

عجب روزگاریست.

نمی دانم تا کی ادامه داشته باشد، تا یک ماه دیگر، دوماه، یکسال، برای همیشه.

آیا ممکن است به لیست مریضی ها اضافه شود؟ یعنی با آن به همزیستی برسیم؟ آن را بپذیریم؟ مثل سرماخوردگی، سنگ کلیه، دیسک کمر، سردرد و .....

خدا می داند.

+ نوشته شده در چهارشنبه هفدهم اردیبهشت ۱۳۹۹ ساعت ۳:۲۹ ق.ظ توسط محمدشریف اکبری  | 
چرا کتاب؟...
ما را در سایت چرا کتاب؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ayyaam بازدید : 121 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 17:34